تاريخ تشيع و شيعيان در مکه و مدينه





روشن است که ما بخشي از امت اسلاميم و چون شيعه ايم، هماره مورد انکار و بي توجهي ديگر مسلمانان قرار گرفته و هدف مناسبي براي کج انديشان و تنگ نظران بوده ايم; به طوري که هرچه توانسته اند، در حذف ما از جامعه اسلامي کوشيده اند و راه نجات اسلام را در طرد ما از جمع امّت اسلامي شناسانده اند و هر قدر توانسته اند با تهمت و افترا در مورد شيعه سياه نمايي کرده و چهره آنان را در ميان مسلمانان، منفي و غير مناسب نشان داده اند.
از اين رو، پرداختن به موضوعاتي که مورد اهتمام همه مسلمانان است و تبيين اعتقاد و عمل شيعيان درباره آن ها، مي تواند تبليغات عوامل تفرقه و تضعيف اسلام را برملا کند.
بنابراين، پرداختن به موضوع پيش گفته، لازم و ضروري است، گرچه به دليل نپرداختن پيشينيان به آن، پر زحمت و زمان بر باشد.
اميد است پژوهشگران معاصر، که پر تلاش اند و خوش فکر، بدان بپردازند و خلأهاي موجود را پر کرده، غبار نسيان از اين مهم بزدايند.
بديهي است، به دست آوردن نتيجه اي مفيد و ارزشمند، همّت افراد و گروه هايي را مي طلبد که با حوصله تمام، از لابلاي کتاب هاي تاريخ، تراجم و رجال، حديث، سفرنامه هاي حج، فهرست مخطوطات و... مطالب مربوط را بيابند و در قالبي پسنديده و به صورت دائرة المعارفي ماندگار عرضه کنند تا فرهنگنامه اي باشد که علاوه بر پرداختن به ريز موضوعات، زمينه هاي پژوهش گسترده تر را براي اهل کار و تلاش فراهم آورد.
حضور برجسته دانشمندان شيعه در نيمه اول قرن يازدهم هجري در مکه معظمه، از مسائل قابل توجهي است که جا دارد، هرچند به طور فشرده و مختصر، بدان پرداخته شود.
چنين بر مي آيد که در آن زمان، عالمان شيعه مهاجر ايراني و لبناني، در مکه حضوري چشم گير داشته اند و با آزادي نسبي، علاوه بر عبادت، مي توانستند به کار تعليم و تعلّم و تأليف و نسخه برداري کتب مذهبي بپردازند و بازار علوم مذهبيِ شيعي را در مکه رونق دهند.
به تعبير علاّمه سيد حسن صدر، در آن روزگار، مکّه مکرّمه، منزل گاه علماي شيعه بوده است.(1)
شايد بتوان گفت که حضور آزاد و فعال دانشمندان شيعه در مکه، در قرن يازدهم، در مقايسه با قرون ديگر اسلامي، يک استثنا است که ديگر تکرار نشده است.
اکنون اين پرسش مطرح مي شود که چه عامل يا عواملي سبب شده است که در آن برهه از تاريخ، جمعي از علماي شيعه در مکه گردهم آيند و حوزه علوم دينيِ شيعي را تشکيل دهند؟ و در رونق فرهنگ شيعي بکوشند و در بازسازي کعبه، به سال 1040 هـ . مشارکت کنند و درباره آن تجديد بنا، دو کتاب به نام هاي: مفرّحة الأنام في تأسيس بيت الله الحرام و أبنية الکعبه بنگارند؟
به نظر مي رسد شيوه حکومت و رفتار حاکمان مکه به گونه اي بوده که زمينه چنين حضور فعالي را فراهم مي کرده است. در آن زمان، حکومت به دست شُرفا و سادات بوده که گر چه سنّي بوده اند، اما گرايش و ميلي به تشيع داشته اند.
* * *
اشاره به اين نکته لازم است که منبع اين نوشته، عمدتاً جلد پنجم کتاب طبقات اعلام الشيعه نوشته علاّمه بزرگوار شيخ آقا بزرگ تهراني است که در قرن چهاردهم هجري مي زيسته است. آن بزرگ مرد، بيشتر آگاهي هاي خود را از نسخه هاي خطي به دست آورده و اين نشان مي دهد اطلاعات وي، پر بها و منحصر به فرد است; زيرا دسترسي وسيع به کتاب هاي خطي در زمان ما، آنگونه که براي او به هنگام تدوين کتاب عظيم الذريعه... فراهم بود، ميسور نيست.
آري، اگر توفيق نگاه دوباره و همه جانبه به کتاب هاي خطي، براي فرد يا گروهي، در مقياس وسيع پيش آيد و همه اطلاعات جانبيِ آن ها; از قبيل: کاتب ها، سفارش دهنده ها، زمان شروع و پايان و نيز مکان تأليف و نسخه برداري، همچنين بلاغ ها، اِنهاءها، اجازه ها، تملّک ها و... از آن ها استخراج و به رايانه داده شود، مي توان اميدوار بود که گوشه هايي تاريک از تاريخ ما روشن و بسياري از علماي ما شناخته شوند.
البته شيخ آقا بزرگ تهراني، در کتاب طبقات اعلام الشيعه در صدد فراهم آوردن زندگي نامه دانشمندان شيعه، به طور عام بوده است، نه با رويکرد حضور آنان در مکه مکرمه. به يقين، اگر وي با اين ديدگاه قلم مي زد يا به اين موضوع توجّه ويژه داشت، آگاهي هاي بيشتري فراهم مي آورد و در اختيار ما مي گذاشت.
اکنون ما، در اين نوشتار، 74 تن از عالمان و دانشمندان شيعي را، که در سده يازدهم هجري در مکه مي زيسته اند، معرفي مي کنيم و آنگاه گزارشي از 30 کتاب شيعي، که در آن قرن در مکه تأليف يا استنساخ شده اند، مي آوريم و سپس نگاهي کوتاه خواهيم داشت به دانشمندان و کتابهاي شيعي در مدينه منوره در قرن يازدهم. گفتني است در آن دوره تأليف، نسخه برداري، و خريد و فروش کتب شيعه در مکه رواج داشته و از آن جا به شهرهاي ديگر شيعه نشين هم برده مي شده است.
نکته قابل توجه درباره علماي شيعه در مکّه مکرّمه اين است که از هر دو جريان اخباري و اصولي در ميان آنان ديده مي شود، گرچه غلبه با اخباريان بوده است. ديگر آن که بيشتر آنان ايراني بوده اند و علماي جبل عامل لبنان، از نظر تعداد، در مرتبه بعد قرار داشته اند; يعني همه مهاجر بوده اند و بومي در ميان ايشان کمتر وجود داشته است.
و ويژگي ديگر اين عالمان، آن است که بيشتر فقيه يا محدّث و رجالي بوده اند و فيلسوف، متکلّم، عارف، مورّخ، رياضي دان و شاعر فارسي گوي در ميان آنان به چشم نمي خورد.
* * *
1 ـ ابراهيم احسائي بن علي بن عبد الله جبلي شيرازي، تفسير فرات کوفي را در دوران مجاورتش در مکّه مکرّمه استنساخ کرده و در روز سه شنبه 22 ربيع الثاني 1083هـ . از آن فراغت يافته است. احسائي سپس همان نسخه را در مکه در سال 1085 با عبدالله بن احمد انصاري مقابله کرده است.(2)
2 ـ ابراهيم همداني (م 1026)، پس از يک سال مجاورت در مکه مکرمه، از شمس الدين محمد عيناثي، که در مکه ساکن بوده، اجازه گرفته است.(3)
3 ـ احمد انصاري بن ادريس عاملي حسيني، از شاگردان شيخ محمد سبط ، فرزند صاحب معالم، ساکن مکّه مکرّمه بوده و از منتقي الجمان تأليف صاحب معالم در سال 1017 در مکّه مکرّمه نسخه برداري کرده و آن را نزد استاد خود شيخ محمد سبط قرائت کرده است.(4) اخيراً حاشيه اي بر اصول کافي به چاپ رسيده که ظاهراً از تأليفات او است.(5)
4 ـ احمد حکمي، در فاصله سال هاي 1042 تا 1045 در مکّه مکرّمه به رحمة الله گيلاني درس داده است.(6)
5 ـ احمد شهيدي جزيني عاملي، از نوادگان شهيد اول، محمدبن مکي، است. شيخ حرّ عاملي گويد: او از معاصراني است که سال ها در مکّه مکرّمه مجاورت اختيار کرده است.
شيخ آقا بزرگ از سخن شيخ حرّ عاملي چنين برداشت کرده که وي پيش از سال 1097هـ . در گذشته است.(7)
6 ـ احمد بن قاسم شيرازي، همه کتاب من لايحضره الفقيه تأليف شيخ صدوق را استنساخ کرده و در 12 ربيع الثاني 1024 جزو دوم آن را به پايان برده است. او همه آن کتاب را نزد استادش فضل الله بن محب الله دستغيب شيرازي خوانده و استاد بر آن نسخه، بلاغ ها نگاشته است.(8)
با توجه به اين که استادش فضل الله دستغيب در مکه مي زيسته و دو سال پيش از تاريخ فوق; يعني در سال 1022 رجال کبير استرآبادي را در مکه استنساخ کرده(9) ظاهراً احمدبن قاسم شيرازي نيز در مکّه مکرّمه زندگي مي کرده و در آن جا من لايحضره الفقيه را نسخه برداري کرده است.
7 ـ احمد مکي بن شهاب الدين فضل بن محمد باکثير، کتاب خود وسيلة المآل في عدّ مناقب الآل را در مکه معظمه، در سال 1027 نوشته است.(10)
سيد عليخان مدني، بعضي از قصايد و شرح حال وي را در سلافة العصر آورده است.(11)
8 ـ احمد مير نظام الدين بن محمد معصوم حسيني دشتکي، پدر وي، مير محمد معصوم، با خواهر شاه عباس صفوي در راه حج ازدواج کرد و پس از تمام کردن حج، در مکه مشرّفه مجاورت گزيد. احمد مير نظام از آن پدر و مادر به دنيا آمد و در مکّه مکرّمه رشد کرد و تربيت شد و از همگنان پيشي گرفت. وزير عبد الله قطب شاه وي را به حيدرآباد دکن دعوت کرد و وي راهي آن ديار و در آنجا ماندگار شد.(12)
او پدر سيد عليخان مدني، اديب شهير شيعي و صاحب تأليفات گرانسنگ است.
9 ـ اشرف محمد جوزي بن شهاب، شاگرد شمس الدين محمدبن خاتون عاملي بود و از کتاب الديون تا آخر تهذيب الأحکام شيخ طوسي را استنساخ کرد و نزد استاد خود، محمدبن خاتون در مکّه مکرّمه خواند و استاد در پايان کتاب براي او چنين نگاشت: وي ـ که خداوند توفيقاتش را استمرار بخشد و راه هر نيکي و فضيلت و کمالي را براي او آسان فرمايد ـ قرائت آن را با تحقيق و استحکام و دقّت به پايان برد و مشکلات آن را کاويد و پرده از روي فوايد و اشاراتش گشود. خداوند فايده ها و بهره دهي وي را بسيار کند و عالمان عامل، چون او را زياد گرداند. مکه مشرفه به تاريخ 13 جمادي الثاني سال 1009هـ . محمد بن احمد بن نعمة الله بن خاتون عاملي.(13)
10 ـ جعفربن کمال الدين بحراني، شيخ حرّ عاملي گويد: وي فاضلِ عالمِ صالحِ ماهرِ شاعرِ معاصر است، او را در مکّه مکرّمه ديدم و در حيدر آباد دکن وفات يافت.(14)
شيخ حرّ عاملي توضيح نداده که آيا جعفر در مکه اقامت گزيده بود يا براي زيارت به مکه آمده بود.
11 ـ حامد استرآبادي بن محمد جرجاني، بيش از پنج سال در مکّه مکرّمه اقامت گزيد و در آن جا تمام کتاب کافي کليني را در چهار مجلد از 16 ربيع الثاني 1025 تا اواسط رجب 1030 نسخه برداري کرد.(15)
به نظر مي رسد که پنج سال، از سال هاي مجاورت خود در مکّه مکرّمه را به نسخه برداري کتاب مذکور گذرانده; زيرا در چند جاي آن نسخه تاريخ زده است اما سال هاي مجاورت وي در مکه بيشتر بوده است.
12 ـ حسن شدقمي ابو المکارم بدرالدين مدني هندي (998 ـ 932)، از نقباي سادات مدينه منوره بود و مدتي در مکّه مکرّمه زندگي کرد و در 18 ذي حجه 983 از پدر شيخ بهايي; شيخ حسين بن عبد الصمد در مکّه مکرّمه اجازه دريافت کرد. شيخ حسين در آن اجازه مي نويسد حسن شدقمي از وي در خانه اش در مکّه مکرّمه پذيرايي کرده است.(16)
در همان روز 18 ذي حجه 983 هـ . حسين بن عبدالصمد، به پرسشي درباره کرامتي از شهيد ثاني پاسخ داده است.(17)
پس وي در مکه، داراي خانه بوده و دست کم مدتي را در آن جا به سر برده است.
گفتني است وي بزرگ خاندان شدقمي است. شيخ حسين بن عبدالصمد آن اجازه را براي وي و فرزندانش; سيد محمد، سيد علي، سيد حسين و سيّده امّ الحسين دختر وي نگاشته است.
از نوشته شيخ آقابزرگ چنين برمي آيد، در اصفهان موقوفاتي بوده که به حرمين شريفين تعلّق داشته و درآمد آن ها به دست نوادگان حسن شدقم; سليمان و محسن فرزندان محمدبن حسن شدقم، و شمس الدين بن علي بن حسن شدقم، و ضامن بن شدقم بن علي، نبيره حسن شدقم و حسين بن علي بن حسن شدقم در مدينه منوره و مکه مکرمه به مصرف مي رسيده است.
صاحب مدارک، در سفر حجش در سال 987هـ . به حسن شدقم اجازه داده است.
او در روز غدير، سال 977، در مکه از نعمة بن احمدبن خاتون عاملي نيز اجازه گرفته است. از اين سه اجازه داراي تاريخ، به دست مي آيد که به يقين وي از 977 تا 987 به مدت 11 سال در مکه مکرمه مي زيسته و سپس به حيدرآباد هند رفته است.
13 ـ حسن مشغري، در مکّه مکرّمه کتب اربعه حديثي را نزد ميرزا محمد استرآبادي، مؤلف کتب رجالي آموخته است.(18)
با توجه به مفصل بودن کتب اربعه (کافي، تهذيب، استبصار و من لايحضره الفقيه)، به نظر مي رسد که وي سالياني را در مکه مشرفه براي آموختن آن ها به سر برده است.
14 ـ حسين بن حسن مشغري عاملي، در مکه معظمه، شاگرد و مصاحب شيخ محمد، فرزند صاحب معالم بوده است.(19) وي کتاب استقصاء الاعتبار في شرح الاستبصار تأليف شيخ محمد را به خط خود نگاشته و بر روي همان نسخه چنين نوشته است:
مؤلف اين کتاب شب دوشنبه دهم ذي القعده 1030هـ . از دنيا رفت و چند روز پيش از وفاتش، در مکه به من گفت: همين روزها من مي ميرم. ما او را نزديک قبر حضرت خديجه به خاک سپرديم. اين سخن را در همان روز نوشتم.(20)
15 ـ حسين دشتکي مير نصرالدين، در سال 1023 در مکّه مکرّمه از دنيا رفت و در قبرستان حجون مدفون گرديد.(21)
16 ـ حسين ظهيري، استاد شيخ محمد حرّ عاملي، صاحب وسائل است و خود در مکّه مکرّمه نزد محمد امين استرآباديِ اخباري درس خوانده است.(22)
17 ـ حسين بن علي حسيني شامي عاملي، در سال 1007 در مکّه مکرّمه نسخه اي از کتاب من لايحضره الفقيه را خريداري کرده است.(23)
18 ـ حسين قاضي، نسخه کتاب فقه الرض (عليه السلام) را از مکّه مکرّمه به اصفهان آورده است.(24) مجلسي اول گويد: مير حسين قاضي، پس از مدتي مجاورت در مکه مکرمه، به اصفهان آمد و نسخه اي از کتاب فقه الرضا را به همراه آورد.(25)
19 ـ حسين نيشابوري مکي بن محمد علي، معاصر سيد نورالدين علي بن ابي الحسين موسوي عاملي (متوفاي 1068هـ .) بوده است. او متولد و ساکن مکّه مکرّمه بوده و در همان جا (حدود سال 1080هـ .) وفات يافته است.
به سفارش وي باب إحياء الموات تا المواريث از کتاب جامع المقاصد نسخه برداري شده و وي را با وصف علاّمه ستوده اند.(26)
وي در سال 1056 در مکّه مکرّمه به مولا نوروز علي تبريزي اجازه داده است.(27) از مقايسه اين تاريخ با سال وفات وي، چنين به دست مي آيد که وي بيش از 24 سال در مکه سکونت داشته است.
20 ـ حيدر سکيکي، سکونت وي در مکه بوده است. شيخ حرّ عاملي گويد: سکيکي را در سال 1062، در سفر دومِ خود به حج، در مکه ديدم. وي يکي ـ دو سال پس از آن، در مکه در گذشت.(28)
21 ـ خضر موصلي بن عطاء الله شامي، ساکن مکّه معظمه بوده و در سال 1003 کتاب الاسعاف را تأليف کرده و در سال 1007هـ . در گذشته است.(29)
22 ـ خليل بن غازي قزويني (1089 ـ 1001)، محدّث و کلاميِ ماهري بوده است. صاحب وسائل، در حجّ اوّلِ خود، در سال1057هـ .(30) او را ديده که در مکه معظمه اقامت گزيده و مشغول حاشيه نويسي بر مجمع البيان بوده است. او سال ها در مکه بوده و سپس به قزوين باز گشته و در آن جا زندگي را وداع گفته است.(31)
23 ـ خيرالدين بن محمد قاسم قاري نجفي، وي و پدرش در فاصله سال هاي 1045 ـ 1042 در مکّه مکرّمه، به رحمت الله گيلاني علم آموخته و اجازه داده اند.(32)
24 ـ داود بن عمر طبيب انطاکي (1008 ـ 950)، از انطاکيه به دمشق و سپس به قاهره سفر کرده و به دعوت حاکم مکه، شريف حسن بن ابي نمي به حجاز رفته است. وي کتاب هاي طبّي تأليف کرده است.(33)
25 ـ ربيع نباطي عاملي، ساکن مکه مشرفه بوده و در سال 1002، در همان جا در گذشته است. مرثيه اي که صاحب معالم در مرگ او سروده، نشان دهنده جلالت و بزرگي اوست.(34)
26 ـ رحمت الله گيلاني حيدرآبادي، نويسنده کتاب برهان القاري في تجريد کلام الباري به زبان فارسي است. او که در حيدر آباد هند سکونت داشته، در سال 1042 به حج رفته و تا سال 1045 در آن جا به سر برده نزد محمد قاسم قاري نجفي و فرزندش خيرالدين درس خوانده و از آنان اجازه گرفته است. وي در مکه نزد احمد حکمي نيز درس خوانده است.(35)
27 ـ زين الدين بن محمد بن حسن بن شهيد ثاني، نوه شيخ حسن صاحب معالم است. از سخن برادرش بر مي آيد که وي در سال 1009 به دنيا آمده، در عراق و ايران تحصيل نموده و در سال 1030 از اصفهان به مکه مهاجرت کرده و در آن جا سکونت گزيده است. او در سال 1074 در گذشته و در کنار پدرش، در قبرستان حجون مکّه مکرّمه مدفون شده است.(36)
آنچه آورديم، سخن شيخ آقابزرگ بود، ليکن برادرش نوشته است:
29 ذي حجه 1064 در مکه از دنيا رفت و من از روز عرفه تا زمان وفات، نزد وي بودم و او نزد قبر پدرم به خاک سپرده شد.(37)
سيد محسن امين نيز وفات او را 1064 دانسته است.(38)
28 ـ زين العابدين بن نورالدين علي جبعي موسوي عاملي، در سال 996 به دنيا آمد و در سال 1073 در مکّه مکرّمه در گذشت و در مقبره حجون دفن شد. وي پسر برادر صاحب المدارک از آن خاندان علمي است.(39) چنين مي نمايد که وي بخش عمده اي از زندگي اش را در مکه سپري کرده; زيرا پدرش در مکه سکونت داشته است.(40)
29 ـ زين العابدين بن نور الدين علي کاشاني، در مکّه مکرّمه سکونت داشته است و رساله چاپ شده مُفَرِّحَةُ الأَنام في تأسيس بيت الله الحرام را نگاشته است. اين کتاب را در باره سيل سال 1039هـ . نوشته که سبب تخريب کعبه مشرفه شد و سپس مراحل بازسازي آن در سال 1040 . اوّلين سنگ بناي جديد کعبه را وي گذاشت و در همه مراحلِ بازسازي، با جمعي از شيعيان شرکت کرده و در اين امر ياري نموده است.
وي زمان بسياري در مکّه مکرّمه زندگي کرده، در آن جا از محمد امين استرآبادي درس آموخته و به برخي; از جمله عبدالرزاق مازندراني اجازه داده است. وي را که عالم پر تلاشي بوده، در مکّه مکرّمه به جرم تشيّع به شهادت رساندند. او با همسر و دو طفل خردسالش، که پيش از وي در گذشته اند، همگي در قبرستان حجون مکّه مدفون شده اند.(41)
30 ـ شمس الدين محمد شيرازي مکّي، در مکّه مکرّمه مجاورت گزيده و به فراگيري علم پرداخته است. مولا خليل قزويني حاشيه خود بر عُدّة الاصول را در مکه به وي داد و نام برده پس از مطالعه، در ردّ آن مطلب نوشت.(42)
31 ـ شمس الدين محمد، معروف به شمسا گيلاني، وي که از فلاسفه قرن يازدهم و از شاگردان شيخ بهائي و ملاصدرا بوده در اصفهان مي زيسته، ليکن کتاب العلم الإلهي = النورية را در سال 1048 در مکه معظمه تأليف نموده است.(43)
32 ـ شيخ صنعان، به سفارش وي، نسخه اي از شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد در مکّه مکرّمه استنساخ شده است. شيخ آقا بزرگ احتمال داده که شيخ صنعان، نام مستعار باشد نه نام واقعي.(44)
33 ـ صاحب علي استرآبادي، شاگرد ميرزا محمد استرآبادي، صاحب کتاب هاي رجال است.(45) با توجه به اين که استادِ وي در مکه مي زيسته، ظاهراً صاحب علي هم متوطن مکّه مکرّمه بوده است.
34 ـ عبد الرزاق مازندراني، شاگرد سيد زين العابدين کاشاني است، همو که در تجديد بناي کعبه مشرّفه شرکت داشته و در مکه به شهادت رسيده است. عبدالرزاق از وي اجازه داشته است.(46)
35 ـ عبد علي عاملي، کتاب تلخيص الأقوال از تأليفات ميرزا محمد استرآبادي، مؤلف کتاب هاي رجالي را در کنار کعبه مشرفه در سال 1015 استنساخ کرده و حواشي بسياري از مؤلف بر آن نگاشته است. ظاهراً وي از همکاران سيد زين العابدين کاشاني در تجديد بناي کعبه مشرفه بوده است.(47)
36 ـ عبدالله بن احمد انصاري، شيخ آقا بزرگ از وي با لقب شريف ياد مي کند که اين لقب در مورد سادات به کار مي رود. در سال 1085هـ . ابراهيم احسائي، تفسير فرات کوفي را در مکّه مکرّمه با وي مقابله کرده و وي مقابله و تصحيح خود را بر روي آن نسخه گواهي کرده است.(48)
37 ـ عبدالله طائي، کتاب علل الشرايع تأليف شيخ صدوق را در مکّه مکرّمه تصحيح و مقابله کرده است.(49)
38 ـ علي جبعي (1068 ـ 970)، برادر صاحب المدارک ، بيش از بيست سال در مکه سکونت داشته و به تدريس و تأليف مشغول بوده و در همان جا از دنيا رفته است. از تأليفات وي الشواهدالمکّيه ، در ردّ الفوائد المدنيه محمد امين استرآبادي است. مي توان گفت وي يکي از علماي برجسته اصولي است که در برابر محمد امين استرآبادي مقاومت نمود. پس در مکه، در آن زمان، هم از اصوليان و هم از اخباريان حضور داشته اند.
وي داراي پنج پسر به نام هاي: زين العابدين، جمال الدين، ابوالحسن، حيدر و علي بوده که ظاهراً آنان نيز اهل فضل و کمال بوده اند. برخي دانشمندان از وي اجازه دارند; مانند: محمد محسن بن محمد مؤمن با اجازه اي به تاريخ 1051، مير محمد مؤمن بن دوست محمد صاحب کتاب الرجعه ، محمد طاهربن محمد حسين شيرازي، صالح بن عبدالکريم بحراني. قاسم بن محمد کاظمي نيز در طائف و مکه نزد وي درس خوانده است.(50)
39 ـ علي رضا بن آقا جاني، کتاب تهذيب را، در مکه، نزد ميرزا محمد استرآبادي مؤلف کتب رجال آموخته و در سال 1016هـ . از وي اجازه گرفته است.(51)
40 ـ علي نجفي بن ابراهيم، صاحب نسخه اي از تفسير فرات کوفي بوده که به سال 1083 در مکّه مکرّمه استنساخ شده و بر مُهر وي، تاريخ 1083 حکّ بوده است.(52)
شيخ آقا بزرگ به حضور وي در مکّه مکرّمه تصريح نکرده، ليکن به نظر مي رسد او از مکه نسخه مذکور را خريده است.
41 ـ عيسي بن زين العابدين مازندراني، در مکّه مکرّمه به سر مي برده و در آن جا همه کتابِ من لايحضره الفقيه را استنساخ کرده و در 19 شوال 1053 به پايان رسانده است.(53)
42 ـ فتح الله بن مسيح الله، در مکّه مکرّمه مي زيسته و کتاب اَبنية الکعبه را در تاريخ بازسازي هاي کعبه در طول تاريخ نگاشته و در آن گزارشي از تجديد بناي کعبه مشرفه در سال 1040 ارائه کرده است; زيرا خود شاهد تخريب آن، بر اثر سيل و سپس بازسازي اش بوده است. وي مقاله مُفَرِّحَة الأنام سيد زين العابدين کاشاني را نيز در کتاب خود گنجانده است.(54)
43 ـ فضل الله دستغيب بن محبّ الله شيرازي، از شاگردان ميرزا محمد استرآبادي، مؤلف کتب رجالي است. او رجال کبير استاد خود را در زندگاني استاد در مکّه مکرّمه استنساخ کرده و 27 رجب 1022 از آن فراغت يافته، سپس با نسخه اصل، به قلم مؤلف مقابله کرده و در اواخر شعبان 1022 آن را به پايان برده است.(55)
احمد بن قاسم شيرازي همه کتاب من لايحضره الفقيه را نزد وي خوانده و استاد بر آن نسخه بلاغ ها نگاشته است.(56)
44 ـ قوام الدين محمّد، کتاب الشواهد المکيّه نوشته علي جبعي را، که در ردّ کتاب الفوائد المدنيه استرآبادي است، نسخه برداري کرده و بر آن حاشيه بسيار زده و هفتم رمضان 1068 از آن فراغت يافته است.(57)
45 ـ محسن بن محمد مؤمن استرآبادي، شاگرد نورالدين علي بن علي بن حسين عاملي (متوفّاي 1068هـ .) است. استادش براي وي در مکّه مکرّمه اجازه اي در تاريخ 1051 نگاشته است. وي سپس به مشهد خراسان منتقل شد و در آن جا به سال 1089 زندگي را وداع گفت. گفتني است که او به مجلسي اجازه داده است.(58)
46 ـ محمد امين بن محمد شريف استرآبادي، از پرچمداران اخباريان و مخالف سرسخت اصوليان است و تأليفات متعدد دارد. او ابتدا در مدينه منوره مجاورت گزيد و سپس به مکّه مکرّمه رفت و در آن جا ساکن شد و همان جا به سال 1036 در گذشت. به نظر مي رسد کتاب الفوائد المکيّه را در مکّه مکرّمه نوشته است. وي داماد ميرزا محمد استر آبادي، صاحب کتاب هاي رجالي بود که او نيز سالياني دراز در مکّه مکرّمه مجاورت گزيده بود.(59)محدث قمي وفات وي را در سال 1033هـ . نوشته است.(60)
47 ـ محمد امين شدقمي، معاون قاضي مکّه مکرّمه بوده است.(61)
48 ـ محمد امين قمي بن ميرزا جان بن سلطان حسين بن ابي طالب نجفي، نسخه برداريِ کتاب خلاصة الأقوال علاّمه حلّي را براي خود و به خط خود در مکّه مکرّمه آغاز کرد و در جمادي الآخره 1009هـ . از آن فراغت يافت و سپس آن را براي عموم شيعيان وقف کرد.(62)
49 ـ محمد باقربن محمد مؤمن، محقق سبزواري، از مجتهدان و حکيمان مشهور و صاحب تأليفات در فقه و حکمت است. او در اصفهان تحصيل کرد و در مشهد سکونت و رياست علمي يافت. قبرش در مدرسه ميرزا جعفر است. در سال 1062 در مکّه مکرّمه در جُنگ حسين شيرازي، مطلبي علمي به رسم يادگار نوشته است.(63)
50 ـ محمد باقر نيشابوري بن حسين مکي بن محمد علي، در مکّه مکرّمه سکونت داشته و دو مجلد بزرگ جامع المقاصد از پدرش به وي ارث رسيده است. محمد باقر نيشابوري از مجلسي و محمد سراب و سيد علي خان دشتکي اجازه داشته است.(64)
51 ـ محمد بهاء الدين بن قاري، در مکّه مکرّمه کتاب الإرشاد شيخ مفيد را نسخه برداري کرده و بر آن حاشيه زده و فوائد و مقالات علميِ ديگر را ضميمه همان نسخه نگاشته است.(65)
52 ـ محمد تقي سرخ آبي بن ابراهيم مازندراني، کتاب کمال الدين شيخ صدوق را در مکّه مکرّمه نسخه برداري کرده و 11 شوال 1054 بر فراز کوه ابوقبيس، آن را به پايان برده است.(66)
53 ـ محمدبن حسن صاحب معالم بن شهيد ثاني، پنج سال را در مکه سپري کرد و از ميرزا محمد استرآبادي مؤلف کتب رجالي دانش آموخت، سپس به کربلا مراجعت کرد و مدتي را در آن جا زيست. او در سال 1024 در نجف اشرف براي بهاءالدين علي بن يونس حسيني تفرشي اجازه نوشت و در سال 1025 در کربلا از نگارش کتاب استقصاء الاعتبار في شرح الاستبصار فراغت يافت.
وي سپس به مکه مکرّمه بازگشت و سال هاي پاياني عمر خود را در آنجا سپري کرد. معروف است که او روزي در طواف کعبه مشرفه بود، شخصي گلي به وي هديه کرد که نه زمان آن بود و نه از آن منطقه بود. شيخ محمد از او پرسيد: اين گل را از کجا آورده اي؟ وي پاسخ داد: از خرابات، و ديگر آن شخص را نديد.(67) وي در همان جا در سال 1030 زندگي را وداع گفته و نزديک قبر حضرت خديجه کبري(عليها السلام) در قبرستان حجون مدفون شده است.(68)
54 ـ محمد حسين بن مقصود علي طالقاني، از سيد نورالدين بن علي بن ابي الحسن عاملي در منزل وي در مکّه مکرّمه اجازه گرفته است.(69)
55 ـ محمدبن حيدر عاملي حسيني، در سال 1089هـ . حديثي به يادگار در مجموعه محمد باقربن محمد حسين نيشابوري نگاشته، در حالي که در مکّه مکرّمه مجاورت گزيده بود.(70)
56 ـ محمد سلمان شريف صفوي، که ترتيب رجال النجاشي ، نوشته محمدتقي خادم انصاري را در مکّه مکرّمه استنساخ کرده و در 26 ربيع الثاني 1024هـ . از آن فراغت يافته است.(71)
57 ـ محمد شامي بن علي بن زين الدين محمد حسيني عاملي، نسخه اي از کتاب من لايحضره الفقيه را در مکّه مکرّمه خريده و تملّک خود را به سال 1007 بر آن نوشته است.(72)
58 ـ محمد شمس الدين بن شهاب الدين احمد عيناثي عاملي، ساکن مکّه مکرّمه بوده است. ماجد جد حفصي (متوفاي 1028) از او اجازه گرفته و نيز ميرزا ابراهيم همداني (متوفاي 1026هـ .) پس از يک سال مجاورت در مکّه مکرّمه، از او اجازه دريافت کرده است.(73)
59 ـ محمد صالح گيلاني (1088 ـ 969)، شاگرد شيخ بهايي و ديگر عالمان اصفهان بود. چهل سال در دکن هند زندگي کرد و سپس راهيِ حج شد. در اين سفر دريا طوفاني شده، کتاب هاي گران بهاي او غرق مي شود، ليکن خودش نجات مي يابد. وي مدتي در مکه اقامت اختيار مي کند و سپس به سوي يمن مي رود و در آن جا ماندگار مي شود و قدر و منزلت مي يابد و در همان جا از دنيا مي رود.(74)
60 ـ محمد بن عبد اللطيف جامعي، چند کتاب علمي و عمومي را به خط خود و براي خود نسخه برداري کرده و بر آن ها مُهر بزرگي زده که نوشته آن چنين است: محمد بن عبد اللطيف الجامعي، نزيل حرم الله السامي . از نوشته اين مُهر به دست مي آيد که وي مدتي در مکّه مکرّمه زندگي کرده است.(75)
61 ـ محمد بن علي بن ابراهيم حسيني استرآبادي، مؤلف کتاب هاي علم رجال بوده، که رجال کبير او به نام منهج المقال چاپ شده است. شيخ آقا بزرگ بحثي مطرح کرده که آيا وي از سادات بوده يا نه؟ در هر حال، با توجه به قوّت علمي اش، کم و بيش نقش محوري در گردهم آيي علماي شيعه در مکّه مکرّمه داشته است.
در رياض العلم آمده است: از محقّق ملاّ احمد اردبيلي پرسيدند پس از شما به چه کسي براي فراگيري علم مراجعه کنيم؟ پاسخ داد: در علوم عقلي به ميرفضل الله، و در علوم نقلي به ميرعلاّم. ميرزا محمد استرآبادي از اين که از وي نام نبرد رنجيده شد و از نجف اشرف به مکّه مکرّمه هجرت کرد و در آن جا بساط علم گسترد.(76)
اگر اين داستان را درست بدانيم، وي بايد اندکي پيش يا پس از سال 993، که سال وفات اردبيلي است، به مکه رفته باشد و با توجه به وفاتش در سال 1028هـ . بيش از سي سال در مکه زندگي کرده و به افاده پرداخته است. محمد امين استرآبادي (پرچمدار اخباريان) داماد وي بوده است. چندين تن از استرآبادي هاي ساکن مکّه مکرّمه، عالم و دانشمند بوده اند و سر سلسله آنان ميرزا محمد استرآبادي رجالي بوده است. وي در قبرستان حجون در مکه معظمه مدفون است.(77)
62 ـ محمد علي بن احمد عاملي مکي، مؤلف کتاب الدلائل المکية في العقائد الدينيّه است که در سال 1108 آن را نوشته است.(78)
شيخ آقا بزرگ به زندگي وي در مکه اشاره اي نکرده، ليکن از نام کتابش چنين برداشت مي شود که در مکه به نگارش آن دست زده است.
63 ـ محمد علي اصفهاني، نزد شيخ بهايي و ميرزا محمد استرآبادي، مؤلف کتاب هاي رجالي، شاگردي نموده و استرآبادي براي وي در سال 1015 اجازه اي نگاشته است.(79)
با توجه به مجاورت استرآبادي در آن سال ها در مکه مکرمه، ظاهراً آن اجازه در مکه صادر شده و اصفهاني مدتي را نزد وي در مکه درس خوانده است.
64 ـ محمد علي شيباني بن محمد صالح شيرازي، در مکّه مکرّمه بر ارشاد شيخ مفيد حاشيه زده و 27 رمضان 1073 از آن فراغت يافته است.(80)
65 ـ محمد بن علي بن محمود شامي عاملي، از معاصران شيخ حرّ عاملي بوده و سيد عليخان مدني نزد وي درس خوانده و اشعار او را در سلافة العصر و ديوان خود نقل کرده است. وي در سال هزار و نود و اندي در گذشته است.(81)
سيد عليخان گويد: او پس از انجام حج، دو سال در مکه ماند، سپس به وطن برگشت. براي نوبت دوم به مکه مکرمه آمد و در آن جا سکونت گزيد و پدرم مقدم او را گرامي داشت و به من دستور داد تا نزد وي درس بخوانم. سرانجام او پس از مدتي مکه را ترک گفت.(82)
66 ـ محمد قاسم قاري، و فرزندش خيرالدين در فاصله سال هاي 1042 تا 1045 در مکّه مکرّمه به رحمة الله گيلاني علم آموختند و به وي اجازه دادند.(83)
67 ـ محمد مؤمن بن دوست محمد حسيني استرآبادي، در مکّه مکرّمه مجاورت گزيد و پس از عمري دراز در سال 1087هـ . به جرم تشيع در همان جا به شهادت رسيد. وي پسر خواهر مير فخرالدين سماکي و داماد محمد امين استرآباديِ اخباري است. او شاگرد صاحب علي استرآبادي است که وي شاگرد ميرزا محمد استرآبادي، مؤلف کتب رجالي بوده. پس هم خود او، هم استاد او و هم استادِ استادِ او در مکه به سر مي برده اند. محمد مؤمن، از ابراهيم بن عبد الله خطيب مازندراني و سيد زين العابدين کاشاني مؤسّس کعبه مشرفه اجازه داشته و در مکّه مکرّمه براي مجلسيِ دوم و احمد بحراني اجازه صادر کرده است و تاريخ اجازه وي به بحراني سال 1081هـ . است.(84)
68 ـ محمد نصرا توني، در مکّه مکرّمه کتب اربعه حديثي را نزد ميرزا محمد استرآبادي مؤلف کتب رجالي خوانده است.(85)
با توجه به مفصّل بودن کتب اربعه (کافي، تهذيب، استبصار و من لايحضره الفقيه) به نظر مي رسد وي سالياني در مکّه مکرّمه سکونت داشته تا توفيق قرائت آن کتاب ها را يافته است.
69 ـ مصطفي بن محمد ابراهيم تبريزي قاري، سه مرتبه به حج مشرّف شده و در حج دوم نزد اسماعيل قاري در مکّه مکرّمه علم قرائت قرآن آموخته است. سفرنامه سومين حج خود را که به سال 1067هـ . انجام شده، به نام التحفة بين الحرمين در حين بازگشت نگاشته است.(86)
70 ـ مير اسحاق موسوي استرآبادي، وي دعاي سيفي را از حضرت حجّت عجل الله تعالي فرجه الشريف فرا گرفته و مجلسي اول آن را از وي روايت مي کند. مجلسي دوم در اجازه اش به ميرمحمد هاشم، مير اسحاق را سيد عابدِ زاهدِ عادل توصيف کرده و گويد: وي چهل بار پياده به حج رفت. او پيش از مرگ از تاريخ وفات خود در عالم رؤيا آگاه شده بود. اين گونه کرامات را در دوران اقامتش در اصفهان از وي مشاهده کردم. شاه عباس صفوي براي احوال پرسي به منزل او رفت و از وي ديدار کرد.(87)
71 ـ مير محمد مؤمن بن شرف الدين علي حسيني استرآبادي، در سال 1088 در مکّه مکرّمه به شهادت رسيد. او پسر خواهر فخرالدين سماکيِ استرآبادي است.(88)
72 ـ مير محمد معصوم حسيني دشتکي، با خواهر شاه عباس صفوي در راه حج ازدواج کرد و از ترس شاه، پس از فراغت از حج در مکه مجاورت گزيد. فرزندش مير نظام الدين احمد در مکه به دنيا آمد و رشد کرد و تربيت شد و از همگنان پيشي گرفت.(89)
73 ـ نور الدين بن علي بن ابي الحسن عاملي، برادر صاحب مدارک و صاحب معالم است و در خانه اش در مکّه مکرّمه به محمد حسين بن مقصودعلي طالقاني اجازه داده است.(90) شيخ آقا بزرگ در جاي ديگر تصريح کرده که وي ساکن مکه معظمه بوده است.(91)
74 ـ نوروز علي تبريزي، در مکّه مکرّمه نزد حاج حسين نيشابوري درس خوانده و در سال 1056هـ . از وي اجازه گرفته است.(92)
* * *

کتاب هاي شيعه در قرن 11هـ . در مکّه مکرّمه

کتاب هايي که از آنها نام برده مي شود، در سده يازدهم هجري قمري در مکه معظمه تأليف يا نسخه برداري شده است.
1 ـ ابنية الکعبه / فتح الله بن مسيح الله
او معاصر سيد زين العابدين کاشاني است و مانند او اين کتاب را درباره سيلي که در سال 1039 آمد و سبب تخريب کعبه مشرفه شد و نيز در باره مراحل بازسازي آن در سال 1040 نگاشته است. نوشته فتح الله از نوشته سيد زين العابدين مبسوط تر است. وي رساله سيد زين العابدين را نيز به عربي برگردانده و در کتاب خود گنجانده و سپس همه را به مبحث حج و عمره مصباح المتهجّد شيخ طوسي ضميمه کرده است.(93)
2 ـ الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد / شيخ مفيد
بهاء الدين محمدبن محمد قاري آن را در مکه به سال 1073 استنساخ کرده و فوائد و حواشي محمد علي بن محمد صالح شيباني شيرازي بر آن را، که در رمضان 1073 در مکه معظمه نگاشته شده، ضميمه کرده است.(94)
3 ـ الإسعاف / خضر الموصلي بن عطاء الله شامي
وي ساکن مکه معظمه بوده و اين کتاب را در سال 1003 نوشته است. در سال 1007 در حالي که از مکه اخراج شده و به سوي مدينه منوره مي رفته در بين راه در گذشته است.(95)
4 ـ إيضاح الاشتباه / علامه حلّي
محمد سلمان شريف صفوي آن را در سال 1024 نسخه برداري کرده است. شيخ آقابزرگ پيش از ذکر آن کتاب، چنين نوشته است: ترتيب رجال نجاشي را محمد سلمان شريف صفوي در 26 ربيع الثاني 1024 در مکه معظمه استنساخ کرده. سپس گويد: به خط همين کاتب، نسخه اي از ايضاح الاشتباه علامه حلي را ديدم که در همان سال نگاشته است.(96)
5ـ التذکارات / گردآورنده شمس الدين حسين بن محمد شيرازي
وي در اواسط قرن يازدهم هجري در مکّه مکرّمه ساکن شد و از دانشمندان شيعه، که به حج مي آمدند، مي خواست مقاله اي از خود، در مجموعه وي به رسم يادگار بنگارند.
از کساني که در آن مجموعه، مقاله اي نگاشته، محقّق سبزواري، محمد باقربن محمد مؤمن است که در سال 1062 شرحي بر حديث برّ الوالدين در آن جُنگ نگاشت.(97)
6 ـ ترتيب رجال نجاشي / محمد تقي خادم انصاري
محمد سلمان شريف صفوي اردبيلي، در سال 1024 در مکه معظمه از آن کتاب نسخه برداري کرده است.(98)
7 ـ تفسير سورة الإخلاص / شمس الدين محمد = شمساگيلاني
وي آن کتاب را در سال 1048 در مکّه مکرّمه تأليف کرده است.(99)
8ـ تفسير فرات / فرات بن ابراهيم کوفي
ابراهيم بن علي احسائي، در زمان مجاورتش در مکه معظمه، از آن، براي خود و به دست خويش نسخه برداري کرد و در 23 ربيع الثاني 1083 از آن فراغت يافت و در سال 1085هـ . با عبدالله انصاري در مکّه معظمه آن را مقابله کرد.(100)
نسخه اي از تفسير فرات که در سال 1083 در مکه معظمه تحرير شده، علي بن ابراهيم نجفي تملّک خود را بر آن نگاشته است.(101) از کلام شيخ آقابزرگ دانسته نمي شود که آيا همان نسخه است يا نسخه ديگري است.
9 ـ تلخيص الأقوال / ميرزا محمد استرآبادي
عبد علي عاملي، شاگرد مؤلف، در کنار کعبه مشرفه، در سال 1015هـ . آن را استنساخ کرده است.(102)
10 ـ تهذيب الأحکام / شيخ طوسي
از کتاب الديون تا آخر کتاب را اشرف محمد جوزي بن شهاب نگاشته و در مکه معظمه نزد استادش شمس الدين محمدبن خاتون عاملي خوانده و استاد براي وي در تاريخ 13 جمادي الثاني 1009 در مکه اِنهايي نگاشته است.(103)
11 ـ جامع المقاصد / محقق کرکي
حسين نيشابوري مکّي بن محمد علي از باب إحياء الموات تا آخر المواريث آن کتاب را در يک مجلّد بزرگ نسخه برداري کرده است. وي ساکن مکه معظمه بوده و حدود سال 1080 در مکه در گذشته است.(104)
12 ـ حاشيه عُدّة الاُصول / مولا خليل قزويني
مؤلف، آن را در سالي که به حج مشرف شده به شمس الدين محمد شيرازي در مکه داده و وي بر آن انتقاداتي نگاشته است.(105)
13 ـ حاشيه مجمع البيان / مولا خليل قزويني
وي سال ها در مکّه مکرّمه سکونت داشته و در همان جا حواشي مذکور را نوشته است.(106)
14 ـ خلاصة الأقوال في معرفة الرجال / علاّمه حلّي
محمد امين قمي بن ميرزا جان، آن را در مکه معظمه براي خود نسخه برداري کرده و در جمادي الآخره 1009 از آن فراغت يافته و آن را براي عموم شيعيان وقف کرده است.(107)
15 ـ الدلائل المکية في العقائدالدينيه / محمدعلي عاملي مکي بن احمدبن علي
محمد علي آن کتاب را در سال 1108هـ . نگاشته است.(108) از نام کتاب بر مي آيد که در مکه نوشته شده و از لقب مؤلف بر مي آيد که وي در مکّه مکرّمه ساکن بوده است.
16 ـ رسالات و فوائد / محمد علي بن محمد صالح شيباني شيرازي
آن رسالات و فوائد، همراه با نسخه اي از کتاب ارشاد شيخ مفيد، توسط بهاءالدين محمدبن محمد قاري، در مکه نوشته شده و به تاريخ 27 رمضان 1073 به پايان رسيده است.(109)
17 ـ رسالة في السؤال عن بعض المسائل المعضلة من الأصلية والفرعية / سؤال کننده: حسين ظهيري; پاسخ دهنده: محمد امين استر آبادي
ظهيري در مکه نزد استرآبادي درس خوانده است.(110)
18 ـ شرح نهج البلاغه / ابن ابي الحديد
به سفارش شيخ صنعان در مکّه استنساخ شده و در سال 1033 با نسخه ديگر مقابله گرديده است. شيخ آقا بزرگ احتمال داده که شيخ صنعان نام مستعار باشد نه نام واقعي.(111)
19 ـ الشواهد المکّيه / علي جبعي
مؤلف آن را در ردّ الفوائد المدنية ملاّ محمد امين استرآبادي نگاشته است. او بيش از بيست سال در مکه معظمه سکونت داشته است. علاوه آن که از نام کتاب هم استفاده مي شود در مکه نگاشته شده است.(112)
قوام الدين بن محمد نسخه اي از آن را تحرير کرده و در 7 رمضان 1068 آن را به پايان رسانده و بر آن حواشي بسياري زده است.(113)
20ـ علل الشرايع / شيخ صدوق
نسخه اي از آن را عبدالله طائي در سال 1073 در مکّه مکرّمه مقابله و تصحيح کرده است.(114)
21 ـ العلم الإلهي أو النوريه / شمس الدين محمد معروف به شمسا گيلاني
مؤلف آن را در سال 1048 به هنگام مجاورت در مکه معظمه نگاشته است.(115)
22 ـ فقه الرضا،مير حسين قاضي نسخه اي از آن را از مکّه مکرّمه به اصفهان آورده است.(116)
23 ـ الفوائد المکيه / محمد امين استرآبادي اخباري
وي پس از مجاورت در مدينه منوره، در مکه معظمه سکونت گزيد و در سال 1036 در همان جا از دنيا رفت. الفوائد المکيه را شيخ آقا بزرگ نديده بلکه گويد: نزد مجلسي دوم بوده و از آن در بحار نقل کرده است.(117) ليکن اسم کتاب برترين شاهد است که آن را در مکه تأليف کرده است.
24 ـ الکافي / کليني
حامد استرآبادي بن محمد جرجاني بيش از 5 سال در مکه معظمه سکونت گزيده و تمام کتاب کافي را در چهار مجلد در آن جا رونويس کرده است.
در تاريخ 16 ربيع الآخر 1025 از قسمت الايمان والکفر اصول کافي فراغت يافته، در شعبان 1025 از الروضه فراغت يافته، از اول الطهاره تا آخر الجهاد را از اواسط سال 1025 تا اواسط شعبان 1026 رونويس کرده، و پس از استنساخ، آن را نزد اساتيد خود خوانده و آنان بر آن بلاغ نگاشته اند. از الأشربه در سال 1029، از الوصاي در صفر 1030، از الحدود در جمادي الأولي 1030، از الديات در اواسط جمادي الآخره 1030، و از الکفارات در اواسط رجب 1030 فراغت يافته است.(118)
25 ـ کمال الدين / شيخ صدوق
محمد تقي سرخ آبي بن ابراهيم مازندراني آن را نسخه برداري کرده، و در 11 شوال 1054 روي کوه ابوقبيس در مکه معظمه از آن فراغت يافته است.(119)
26 ـ مُفرِّحة الأنام في تأسيس بيت الله الحرام / سيد زين العابدين کاشاني
در سال 1039هـ . بر اثر سيل مهيب، کعبه گرامي تخريب شده، وي و جمعي از شيعيان در بازسازي کعبه مشرفه همکاري داشته اند. مقاله مذکور شرح داستان سيل و تخريب کعبه و بازسازي آن در سال 1040هـ . است.(120)
27 ـ منتقي الجمان / شيخ حسن صاحب معالم
احمد انصاري از شاگردان شيخ محمد فرزند صاحب معالم، آن را در مکه معظمه در سال 1017هـ . از روي نسخه مؤلف نگاشته و سپس بر استاد خود شيخ محمد فرزند صاحب معالم در مکّه مشرفه خوانده است.(121)
28 ـ من لايحضره الفقيه / شيخ صدوق
عيسي بن زين العابدين مازندراني تمام کتاب را همراه با مشيخه آن، در چهار مجلد در مکّه مکرّمه نگاشته و در 19 شوال 1053 به پايان برده است. او بر آن کتاب حواشي بسيار زده است.(122)
نسخه اي از کتاب من لايحضره الفقيه را حسين شامي بن علي بن زين الدين حسيني عاملي در سال 1007 در مکّه مکرّمه خريده است.(123)
29 ـ منهج المقال = الرجال الکبير / محمد بن علي استرآبادي
شاگرد وي فضل الله بن دستغيب آن را در مکه معظمه استنساخ کرده و در 27 رجب سال 1022 از آن فراغت يافته است. سپس آن را با دست نوشته مؤلف مقابله کرده و در اواخر شعبان همان سال به پايان برده است.(124)
30 ـ وسيلة المآل في عدّ مناقب الآل / احمد مکي بن شهاب الدين فضل بن محمد باکثير
مؤلف آن کتاب را در سال 1027 در مکه معظمه تأليف کرده است.(125)
شيخ آقا بزرگ گويد: کتاب هاي علمي و عمومي بسياري ديده ام که محمدبن عبد اللطيف عاملي آن ها را براي خود نسخه برداري کرده و بر آن ها مُهري زده که نوشته مُهر چنين است:
محمد بن عبداللطيف الجامعي نزيل حرم الله السامي ، از اين نوشته بر مي آيد که وي مدتي در مکه سکونت

عالمان شيعي در مدينه منوره در قرن 11هـ .

در پايان سخن، از ده دانشمند شيعي نام مي بريم که در مدينه منوّره مي زيسته اند، البته برخي از آنان دوراني را نيز در مکه سپري کرده اند. شش تن از آنان، از خاندان شدقمي و از اهالي مدينه منوره مي باشند. آنان در مدينه رياست و نقابت سادات را داشته اند و دانش آنان در رشته ادب و نسب و شعر عربي بوده است و کم وبيش اطلاعاتي هم از آموزه هاي ديني داشته اند و شايد نتوان آنان را از علماي رسمي ديني به حساب آورد که در رشته هاي فقه، اصول، عقايد، رجال، حديث و تفسير... تحصيل کرده باشند. به هر حال آنان عبارت اند از:
1 ـ حسين بن حسن شدقمي
پدر شيخ بهايي در سفر حجّ خود، براي وي و پدر و دو برادر و خواهرش در تاريخ 983 در مکه اجازه نوشته، در حالي که او چهار ساله بوده است. او بعدها همراه پدر به حيدرآباد رفت و در سال 998 که پدرش در آن جا از دنيا رفت به مدينه منوره برگشت.(126)
2 ـ سليمان بن محمد بن حسن شدقمي
وي در مدينه منوره نزد پدر و عموهايش دانش آموخته و سپس به اصفهان آمده و از محضر شيخ بهايي و ميرداماد بهره برده است. شاه عباس صفوي وي را گرامي داشته و موقوفات مربوط به مکه و مدينه رابه وي سپرده است. سليمان بن محمد پيش از 1033هـ . در گذشته است.(127)
3 ـ شمس الدين بن علي بن حسن شدقمي
او در مدينه منوره مي زيسته و بزرگي يافته است. وي در مدينه از عبدالنبي جزايري مي خواهد تا شرحي بر کتاب ارشاد الأذهان علامه حلّي بنگارد و او در پاسخ درخواست وي کتاب الاقتصاد في شرح الإرشاد را مي نويسد.(128)
4 ـ عبد الله سمناني
او کتاب حسام الدين ماچيني، در باره حکم تنباکو و دخانيات را در مدينه منوره به درخواست علي بن حسن بن شدقم به عربي برگردانده است.(129)
5 ـ عبدالنبي بن سعد جزائري
او مدتي در مدينه منوره به سر برده و به درخواست سيد شمس الدين علي بن سيدحسن بن سيد شدقم شرحي طولاني بر کتاب الإرشاد علاّمه حلّي به نام الاقتصاد في شرح الإرشاد نگاشته است که از آغاز کتاب تا کتاب الزکات يا کتاب الجهاد قلمي شده است. وي در سال 1021 وفات يافته است.(130)
6 ـ علي نقيب بن تقي بن علي شدقمي
وي در اصفهان به سر مي برده و سپس به استانبول رفته و از آن جا به قاهره سفر کرده است. در سال 1065 به حج رفته و به زيد بن محسن بن حسن بن ابي نمي، حاکم مکه و مدينه پيوسته و به نقابت سادات حسيني منصوب شده و سپس در سال 1081 از سمت نقابت عزل شده است. وي مدتي در مدينه منوره بوده است.(131)
7 ـ محسن بن محمد بن حسن شدقمي
وي دايي ضامن بن شدقم مؤلف تحفة الأزهار است. او و پدر و برادرش حافظ قرآن کريم، با قرائات هفت گانه بوده اند. وي در سال 1057 در مدينه منوره در گذشته و در مقبره جدش حسن نقيب به خاک سپرده شده است.(132)
8 ـ محمد امين بن محمد شريف استرآبادي
او مدتي در مدينه منوره، مجاورت گزيده و در آن جا کتاب الفوائد المدنيه را نگاشته که از متون مهم اخباري گري است. وي سپس به مکه مکرمه رفت و تا پايان عمر در آن جا زندگي کرد و در سال 1036 وفات يافت.(133)
9 ـ محمد بن حسن شد قمي
او و پدر و برادران و خواهرش يک اجازه مشترک از شيخ حسين بن عبدالصمد پدر شيخ بهايي دارند. او مدتي در مدينه منوره مي زيسته و حسينيّه بزرگي را که جنب مسجد قبا بوده را تعمير نموده و سپس به مکّه مکرّمه مهاجرت کرده و در همان جا از دنيا رفته است.(134)
10 ـ محمد زمان بن اسماعيل حسيني
خلاصة الأقوال تأليف علامه حلّي را نسخه برداري کرده و براي نوبت دوم در مدينه منوره با نسخه خود علامه مقابله کرده است.(135)
* * *

تأليف، ترجمه و استنساخ چهار کتاب در مدينه

وضعيت توليد کتاب شيعي در مکّه مکرّمه در قرن يازدهم هجري قمري، در مقايسه با مدينه منوره مناسب تر است. در جلد پنجم طبقات، که مربوط به سده يازدهم هجري است، چهار مورد کتاب مربوط به مدينه يافت شد، در حالي که کتاب هاي مربوط به مکه در همان قرن، به عدد سي مي رسد.
1 ـ التنباک / حسام الدين ماچيني
اين رساله درباره حکم دخانيات است و عبدالله سمناني آن را در مدينه منوره، در سال 1020، به دستور علي بن حسن بن شدقم به عربي برگردانده است.(136)
2 ـ خلاصة الأقوال / علامه حلّي
محمد زمان حسيني بن اسماعيل در سال 1007 آن را استنساخ کرد و براي نوبت دوم، در مدينه منوره با نسخه مؤلف مقابله نمود.(137)
3 ـ الفوائد المدنيه / محمد امين استرآبادي
اين کتاب که از متون مهم اخباري گري است، در دوران زندگي مؤلف در مدينه تأليف شده و پس از آن، وي به مکه رفته و تا پايان عمر در آن جا زيسته و در همان جا زندگي را بدرود گفته است.
4 ـ الاقتصاد في شرح الإرشاد / عبدالنبي جزايري
وي آن کتاب را به درخواست سيد شمس الدين علي بن سيد حسن شدقمي در مدينه منوره نگاشته است.(138)

پی نوشتها:

1- تکملة أمل الآمل، ص252
2- طبقات، ج5 ، ص2
3- طبقات، ج5 ، ص531
4- طبقات، ج5 ، ص16، فهرست نسخه هاي خطي کتابخانه آيت الله مرعشي، ج14، ص64، شماره 5277
5- الحاشية علي اصول الکافي، از بدر الدين بن احمد حسيني عاملي (زنده در سال 1060) جمع و ترتيب: سيد محمد تقي موسوي (1094) چاپ دار الحديث، قم، 1425 هـ .
6- طبقات، ج5، ص217
7- طبقات، ج5، ص25
8- طبقات، ج5، صص26 ـ 25
9- طبقات، ج5، صص441 ـ 440
10- طبقات، ج5، ص37
11- سلافة العصر، صص213 ـ 204
12- طبقات، ج5، ص23
13- طبقات، ج5، ص50
14- طبقات، ج5، ص110
15- طبقات، ج5، ص130
16- رياض العلماء، ج1، صص 243 ـ 236 ، طبقات، ج4، صص54 ـ 52، و نيز، ج5، ص144
17- الدر المنثور، ج2، ص190، پاورقي
18- طبقات، ج5، صص559 و 594
19- طبقات، ج5، ص185
20- الدرّ المنثور، ج2، ص212
21- طبقات، ج5، ص167
22- طبقات، ج5، ص174
23- طبقات، ج5، صص171 ـ 170
24- طبقات، ج5، ص160
25- طبقات، ج5، ص178
26- طبقات، ج5، صص187 و 623
27- طبقات، ج5، ص153 ـ 154، رياض العلماء، ج2، ص171
28- طبقات، ج5، ص194
29- طبقات، ج5، صص200 ـ 199
30- طبقات، ج5، ص248
31- طبقات، ج5، ص203
32- طبقات، ج5، ص217
33- طبقات، ج5، ص207
34- طبقات، ج5، ص214
35- طبقات، ج5، ص217
36- طبقات، ج5، ص236
37- الدرّ المنثور، ج2، ص231
38- اعيان الشيعه، ج11، ص94 شماره 7020
39- طبقات، ج5، ص237، رياض العلما، ج2، ص398
40- طبقات، ج5، صص173 و 180
41- طبقات، ج5، ص238 ; الذريعه، ج1، ص73
42- طبقات، ج5، ص268
43- طبقات، ج5، ص266
44- طبقات، ج5، ص271
45- طبقات، ج5، ص274
46- طبقات، ج5، صص320 ـ 319
47- طبقات، ج5، ص331
48- طبقات، ج5، ص2
49- طبقات، ج5، ص350
50- طبقات، ج5، ص386 ; تکملة أمل الآمل، ص252 ; الفوائد الرضويه، ص313
51- طبقات، ج5، ص398
52- طبقات، ج5، ص417
53- طبقات، ج5، ص423
54- طبقات، ج5، ص431
55- طبقات، ج5، صص441 ـ 440
56- طبقات، ج5، صص26 ـ 25
57- طبقات، ج5، ص460
58- طبقات، ج5، ص489
59- طبقات، ج5، ص56
60- الفوائد الرضويه، ص399
61- طبقات، ج5، ص57
62- طبقات، ج5، ص59
63- طبقات، ج5، ص72
64- طبقات، ج5، صص74 و 187
65- طبقات، ج5، ص87
66- طبقات، ج5، ص99
67- الدرّ المنثور، ج2، ص212
68- طبقات، ج5 ، صص185 و 236 و 520 ; الذريعه، ج2، ص30، شماره 120 ; الفوائدالرضويه، صص467ـ 464
69- طبقات، ج5، ص173
70- طبقات، ج5، ص529
71- طبقات، ج5، ص96 و، ص248 ; الذريعه، ص70 شماره 287
72- طبقات، ج5، ص522
73- طبقات، ج5، ص531
74- طبقات، ج5، ص287
75- طبقات، ج5، ص504
76- طبقات، ج5، ص497
77- الفوائد الرضويه، ص554
78- طبقات، ج5، ص407 ; الذريعه، ج8، ص253 شماره 1043
79- طبقات، ج5، ص376
80- طبقات، ج5، ص88 و 404
81- طبقات، ج5، ص522
82- سلافه العصر، صص347 ـ 323
83- طبقات، ج5، ص217
84- طبقات، ج5، ص274 و 592 ; الفوائد الرضويّه، ص599 ; الذريعه، ج1، ص94
85- طبقات، ج5، صص559 ، 594 و 614
86- طبقات، ج5، ص565
87- طبقات، ج5، ص41
88- طبقات، ج5، ص434
89- طبقات، ج5، ص23
90- طبقات، ج5، ص173
91- طبقات، ج5، ص180
92- طبقات، ج5، صص153، 154 و 623
93- طبقات، ج5، ص431 ; الذريعه، ج1، ص73 شماره 360
94- طبقات، ج5، ص88 ـ 87 و 404
95- طبقات، ج5، صص200 ـ 199 ; سلافة العصر، صص380 ـ 377
96- طبقات، ج5، ص248 ; الذريعه، ج4، ص70 شماره 287
97- طبقات، ج5، ص171 ; الذريعه، ج4، ص19 شماره 64
98- طبقات، ج5، صص96 و 248
99- طبقات، ج5، ص267
100- طبقات، ج5، ص2
101- طبقات، ج5، ص417
102- طبقات، ج5، ص331
103- طبقات، ج5، ص50
104- طبقات، ج5، ص187
105- الذريعه، ج4، ص20 شماره 64 ; طبقات، ج5، ص268
106- طبقات، ج5، ص203
107- طبقات، ج5، ص59
108- طبقات، ج5، ص407
109- طبقات، ج5، ص88
110- طبقات، ج5، ص174
111- طبقات، ج5، ص271
112- طبقات، ج5، صص387 ـ 386
113- طبقات، ج5، ص460
114- طبقات، ج5، ص350
115- الذريعه، ج24، ص390 شماره 2091 ; طبقات، ج5، ص266
116- طبقات، ج5، صص160 و 178
117- طبقات، ج5، ص56 ; الذريعه، ج16، ص359 شماره 1667
118- طبقات، ج5، ص130
119- طبقات، ج5، ص99
120- طبقات، ج5، ص238
121- طبقات، ج5، ص16
122- طبقات، ج5، ص423
123- طبقات، ج5، صص170 و 522
124- طبقات، ج5، ص441
125- طبقات، ج5، ص37
126- طبقات، ج5، ص170
127- طبقات، ج5، ص250
128- طبقات، ج5، ص267
129- طبقات، ج5، ص349
130- طبقات، ج5، ص358 ; الذريعه، ج2، ص268
131- طبقات، ج5، صص418 ـ 417
132- طبقات، ج5، ص491
133- طبقات، ج5، ص56
134- طبقات، ج5، ص523
135- طبقات، ج5، ص232
136- طبقات، ج5، ص349
137- طبقات، ج5، ص232
138- الذريعة، ج2، ص268، طبقات، ج5، ص358